loading...

معلم انگلیسی حرفه ای

بازدید : 79
جمعه 22 دی 1402 زمان : 13:22

اصطلاحات مربوط به غذا

  1. رژیم غذایی ناسالم:

    • اصطلاح: an unhealthy diet
    • معنی: غذای ناسالم
    • مثال: "Public awareness of the dangers of an unhealthy diet should be raised."
  2. چرب:

    • اصطلاح: greasy
    • معنی: تهیه شده با مقدار زیادی روغن یا چربی
    • مثال: "Evan can shed more pounds if he eats less greasy food."
  3. کاهش مصرف:

    • اصطلاح: cut down on sth
    • معنی: کاهش مقدار چیزی که می‌خورید یا می‌نوشید
    • مثال: "My doctor told me to cut down on carbohydrates."
  4. مصرف:

    • اصطلاح: intake
    • معنی: مقدار چیزی که می‌خورید یا می‌نوشید
    • مثال: "Ruby should reduce her intake of salt and sugar."
  5. فست فود خور:

    • اصطلاح: a fast food junkie
    • معنی: کسی که هله هوله را بسیار دوست دارد
    • مثال: "Fast food junkies should be made aware of the psychological reasons for fast food addiction."
  6. نوشیدنی‌های گازدار:

    • اصطلاح: carbonated drinks
    • معنی: نوشیدنی‌هایی که حباب‌های کوچک هوا در آنها وجود دارد
    • مثال: "Carbonated drinks can destroy the protective enamel around teeth."
  7. عادات غذایی / عادات خوردن:

    • اصطلاح: dietary habits / eating habits
    • معنی: آنچه می‌خوریم و چگونگی خوردن آن
    • مثال: "Dietary habits can be very difficult to change."
  8. اختلال تغذیه:

    • اصطلاح: eating disorder
    • معنی: بیماری که در آن فرد به مقدار طبیعی غذا نمی‌خورد
    • مثال: "The family have a history of eating disorder."
  9. عناصر کم مقدار:

    • اصطلاح: trace elements
    • معنی: عنصر شیمیایی که یک موجود زنده برای رشد و نمو طبیعی به مقدار بسیار کمی از آن نیاز دارد
    • مثال: "Iron and zinc are two important trace elements that the human body needs."
  10. سرشار از پروتئین:

  • اصطلاح: protein-rich
  • معنی: (در مورد مواد غذایی) دارای میزان بالایی از پروتئین
  • مثال: "Many dieticians believe that protein-rich diets are best at keeping weight off."

یکی از موضوعاتی که در یادگیری زبان انگلیسی اهمیت بالایی دارد، موضوعات مربوط به غذا است. چه در سفر و چه در زندگی روزمره شما نیاز دارید در مورد غذا به زبان انگلیسی صحبت کنید یا سفارش بدید. یکی از اولیه ترین و مهم ترین کلمات و اصلاحاتی که باید بیاموزد انواع غذا به انگلیسی است. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به غذا Food در آیلتس قصد داریم اصطلاحات و واژگان تخصصی مربوط به غذا در انگلیسی در یک جا جمع آوری کنیم.

آشنایی با اصطلاحات این بخش می‌ تواند به داوطلبان در کسب نمرۀ مطلوب در امتحان بین المللی مانند آزمون تافل و آزمون آیلتس کمک بسیار زیادی می کند.

اصطلاحات مربوط به غذا

  1. رژیم غذایی ناسالم:

    • اصطلاح: an unhealthy diet
    • معنی: غذای ناسالم
    • مثال: "Public awareness of the dangers of an unhealthy diet should be raised."
  2. چرب:

    • اصطلاح: greasy
    • معنی: تهیه شده با مقدار زیادی روغن یا چربی
    • مثال: "Evan can shed more pounds if he eats less greasy food."
  3. کاهش مصرف:

    • اصطلاح: cut down on sth
    • معنی: کاهش مقدار چیزی که می‌خورید یا می‌نوشید
    • مثال: "My doctor told me to cut down on carbohydrates."
  4. مصرف:

    • اصطلاح: intake
    • معنی: مقدار چیزی که می‌خورید یا می‌نوشید
    • مثال: "Ruby should reduce her intake of salt and sugar."
  5. فست فود خور:

    • اصطلاح: a fast food junkie
    • معنی: کسی که هله هوله را بسیار دوست دارد
    • مثال: "Fast food junkies should be made aware of the psychological reasons for fast food addiction."
  6. نوشیدنی‌های گازدار:

    • اصطلاح: carbonated drinks
    • معنی: نوشیدنی‌هایی که حباب‌های کوچک هوا در آنها وجود دارد
    • مثال: "Carbonated drinks can destroy the protective enamel around teeth."
  7. عادات غذایی / عادات خوردن:

    • اصطلاح: dietary habits / eating habits
    • معنی: آنچه می‌خوریم و چگونگی خوردن آن
    • مثال: "Dietary habits can be very difficult to change."
  8. اختلال تغذیه:

    • اصطلاح: eating disorder
    • معنی: بیماری که در آن فرد به مقدار طبیعی غذا نمی‌خورد
    • مثال: "The family have a history of eating disorder."
  9. عناصر کم مقدار:

    • اصطلاح: trace elements
    • معنی: عنصر شیمیایی که یک موجود زنده برای رشد و نمو طبیعی به مقدار بسیار کمی از آن نیاز دارد
    • مثال: "Iron and zinc are two important trace elements that the human body needs."
  10. سرشار از پروتئین:

  • اصطلاح: protein-rich
  • معنی: (در مورد مواد غذایی) دارای میزان بالایی از پروتئین
  • مثال: "Many dieticians believe that protein-rich diets are best at keeping weight off."

یکی از موضوعاتی که در یادگیری زبان انگلیسی اهمیت بالایی دارد، موضوعات مربوط به غذا است. چه در سفر و چه در زندگی روزمره شما نیاز دارید در مورد غذا به زبان انگلیسی صحبت کنید یا سفارش بدید. یکی از اولیه ترین و مهم ترین کلمات و اصلاحاتی که باید بیاموزد انواع غذا به انگلیسی است. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به غذا Food در آیلتس قصد داریم اصطلاحات و واژگان تخصصی مربوط به غذا در انگلیسی در یک جا جمع آوری کنیم.

آشنایی با اصطلاحات این بخش می‌ تواند به داوطلبان در کسب نمرۀ مطلوب در امتحان بین المللی مانند آزمون تافل و آزمون آیلتس کمک بسیار زیادی می کند.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 41

درباره ما
موضوعات
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    <
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 42
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 205
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1119
  • بازدید ماه : 2386
  • بازدید سال : 3081
  • بازدید کلی : 3366
  • کدهای اختصاصی